به گزارش مشرق، پس از پایان حکومت داعش در سرزمین های عراق و سوریه، گروه تروریستی داعش به دنبال قدرتمند جلوه دادن خود و پنهان نمودن شکست خود بود و بدین ترتیب با اعلام آغاز قلمروی حکومتی در مناطق مختلف به صورت کلونی مانند منطقه شبه قاره هند، پاکستان و افغانستان تلاش کرد تا نفوذ و قدرت تحلیل رفته خود را از راه دیگری بدست آورد.
هدف داعش از اعلام قلمروهای حکومتی در مناطق مختلف از بنگلادش گرفته تا افغانستان، جذب گروه های تروریستی فعال در منطقه از جمله گروه های اسلامی تندرو بنگالی، تحریک طالبان پاکستان، لشکر جنگهوی و حتی جیش العدل به سوی خود بود.
بیشتر بخوانید:
همواره اعلام قلمروهای حکومتی کوچک توسط داعش، نشان دهنده تمایل این گروه برای ادامه عملیات های تروریستی از جمله در پاکستان و هند بوده است که تا زمان بهبود اوضاع عراق و سوریه برای حضور داعش در این منطقه به ویژه به صورت آشکار در افغانستان از آن بهره گیرند.
اما مرگ ابوبکر البغدادی و تعیین «ابوابراهیم الهاشمی القریشی» به عنوان امیر جدید داعش که با بیعت اعضای این گروه در «صحرای سینا» و «بنگلادش» نیز همراه بود سبب نشد تا سایر گروه های تروریستی دیگر نیز با این فرد پیمان مجدد ببندند.
اکنون با کشته شدن ابوبکر البغدادی رهبر گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه، اما و اگرهای جدیدی در مورد آینده گروه تروریستی داعش شاخه خراسان و حتی سایر گروههای تروریستی همپیمان داعش در این منطقه به میان آمده است.
اگر ادعای مقامات آمریکایی مبنی بر کشته شدن ابوبکر البغدادی در رشته عملیات ادلب درست باشد، چه سرنوشتی در انتظار داعش شاخه خراسان و سایر گروه های تروریستی در این منطقه همچون لشکر جنگهوی و تحریک طالبان خواهد گذاشت و آیا این گروه ها با رهبر تعیین شده جدید بیعت می کنند و هم پیمان خواهند شد؟
با مرگ ابوبکر البغدادی به عنوان بزرگترین تروریست عصر حاضر چه تاثیری در آینده نزدیک برای سایر گروه های تروریستی در پاکستان و هند روی خواهد داد؟
بی شک کشته شدن ابوبکر البغدادی تاکنون موجب به میان آمدن ترس و آینده واهی تقریبا میان همه اعضای گروه های تروریستی از جمله «لشکر جنگهوی» به عنوان هم پیمان اصلی داعش در مناطق مختلف پاکستان از جمله بلوچستان شده است.
از طرفی نیز شاخه آشکار «خراسان» و یا ولایت پنهان «الباکستان» در صورت از بین رفتن رهبری داعش در خاورمیانه دو گزینه را بیش از همه مرور خواهند کرد یا مجبور هستند که به فعالیتهای تروریستیشان بهطور انفرادی بدون ارتباط با بدنه اصلی سازمان ادامه دهند که در ادبیات مبارزه با تروریسم به آنها «گرگ تنها» گفته میشود یا اینکه اعضای داعش شاخه های این منطقه که عموما ریشه افغانستانی دارند به گروه های دیگر این منطقه چون «جماعت الاحرار» خواهند پیوست؛ البته این حرکت به علت نزدیک نبودن ایدئولوژی سلفی _تکفیری میتواند احتمال زوال این گروه ها را بیش از بیش کند.
هرچند هستند در این بین جماعتی که زیاد نگران کشته شدن رهبران داعشی نیستند چون به اندازه کافی تخدیر مذهبی شدهاند و برایشان فرقی نمیکند که چگونه و به چه شکل کشته خواهند شد، تروریست هایی که یاد گرفته اند مرگ را به دستگیر شدن توسط نیروهای امنیتی وحتی بمباران شدن توسط پهبادهای آمریکایی ترجیح دهند. آنها از سنین جوانی طوری در مدارس شست و شوی مغزی شده اند که حتی حاضرند در زندان بمیرند اما همدستان تروریست خود را لو ندهند.
اما آنچه در جبهه مبارزه با تروریسم این منطقه مهم است نه تضعیف و زوال گروه های تروریستی در این منطقه پس از مرگ بغدادی است بلکه ضرورت عدم نگاه حمایتی دولت پاکستان از جامعه بین المللی به اصطلاح مبارز با تروریسم به ویژه آمریکا است که به بهانه های مختلف اجازه استفاده از خاک این کشور به آن داده نشود مخصوصا اینکه تصمیم اخیر آمریکا در نگه داشتن پاکستان در لیست خاکستری گروه ویژه اقدام مالی باعث ناامیدی دوچندانی از این کشور در شرایط کنونی شده است.
از طرف دیگر گروه های مبارزه با تروریسم داخلی از جمله (CTD) و سایر ادارات مبارز با تروریست در پاکستان می توانند با استفاده از ظرفیت ها و تجربیات کشورهای اصلی از بین برنده و نابود کننده داعش در سوریه و عراق و دوست خود از جمله جمهوری اسلامی ایران توان خود را در جهت خشکاندن ریشه تمامی این گروه ها به کار بگیرند.
همچنین در پایان باید به این نکته توجه داشت که صرفاً مبارزه سختافزاری و نظامی پاکستانی ها در این منطقه با گروه های تروریستی کافی نیست بلکه هنوز هم مبارزه نرم (فرهنگی)، نظارت بر مدارس دینی و از بین بردن فقر میتواند در مبارزه با تروریسم در این منطقه نقش اصلی را داشته باشد.